درد دل

سلام

 فردا روز مهمیه

 روز میلاد حضرت زهرا(س)،روز تولد امام(ره) و روز آزاد سازی خرمشهر. الان که از پای مستند تلویزیونی خرمشهر بلند می شدم حس غریبی داشتم. نمی دانم تو خرمشهر بودی یا نه؟؟؟

 نمی دونم... نمی دونم... نمی دونم... 

من هیچی ازت نمیدونم، یه کاری بکن. هر چی تو خاطراتت بیشتر می گردم بیشتر نمی شناسمت خیلی دلم برات تنگ شده از آخرین باری که تو خواب با لباس غواصی جلوی اون سنگر دیدمت خیلی می گذره با اون نگاه پرمعنات.

 کی میشه ببینممت. اروند اومدم ندیدمت، پاسگاه زید ندیدمت، طلائیه ندیدمت، اما شلمچه....از شلمچه چی بگم که دلم خونه و گلوم پر بغض.

 چرا خودتو به من نشون نمی دی چقدر نامه بنویسم و با سنگ پرتش کنم وسط اروند؟

 چرا؟ چرا؟

 آره تمام بدنم شیمیایی گناه و معصیته و شماها پاک. ولی امید به خوبی شما بستم .ای شهید شلمچه کمکم کن.قصدم احیای یاد شماها تو شهره این کمترین رو به

خادمی شهدا بپذیرید       


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90/3/2ساعــت 8:25 عصر تــوسط شهید حسین جلالی | نظر